ماجراهای زاهدان چگونه آغاز شد و فرمانده اطلاعات استان چگونه ترور شد؟
تاریخ انتشار: ۱۲ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۱۲۵۳۸۹
موضعگیری اولیه مولوی عبدالحمید با بیانیهای که روز گذشته درخصوص حوادث زاهدان صادر کرد تفاوتهایی دارد و اگرچه موضعگیری اولیه او درست و بهنفع آرامش فضا بود، اما موضعگیری بعدی او فایدهای در این راستا ندارد.
به گزارش خبرنگار سیاسی ایران اکونومیست، روز جمعه 8 مهرماه، مولوی عبدالحمید امام جماعت مسجد مکی زاهدان در اثنای خطبههای نماز جمعه خود مباحثی راجع به شایعات اخیر در این استان مطرح میکند؛ مباحثی راجع به ادعای تجاوز یک درجهدار نیروی انتظامی چابهار به دختر نوجوان، و جالب اینکه این موضوع از حدود 40 روز پیش از این ماجرا در استان سیستان و بلوچستان مطرح بود و مسئولان و نیروی انتظامی نیز بر «بررسی و رسیدگی به این شایعه» و در صورت واقعیت داشتن، برخورد با فرد خاطی، تأکید کرده بودند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اینکه چرا این موضوع بهیکباره پس از 40 روز و بهصورت خاص آنهم در شرایطی که فتنه اخیر در حال فروکش بود، در نماز جمعه مطرح میشود جای بررسی دارد؛ اما بههرحال بعد از نماز، جمعی از مردم بهسمت برخی اماکن عمومی از جمله کلانتری حرکت میکنند و شعارهایی سر داده میشود.
در همین حین برخی افراد که میان جمع پنهان شده و احتمالاً از قبل برای چنین وضعیتی مهیا شده بودند، اقدام به سنگاندازی بهسمت کلانتری میکنند.
از سوی دیگر، در اقدامی عجیب، تروریستها و اغتشاشگران با یک دستگاه اتوبوس بهشیوه عملیاتهای انتحاری تروریستی با سرعت به کلانتری حملهور میشوند.
پس از دقایقی، خودروی پژو405 نیز در صحنه حضور مییابد و میان برخی افراد حاضر در صحنه اقدام به توزیع سلاح گرم میکند و همین مسائل و روشهای تروریستی موجب شکلگیری درگیریهایی میان نیروهای امنیتی و افراد مسلح حاضر در صحنه میشود.
بر این اساس برخی افراد حاضر در صحنه کشته میشوند و تعدادی از نیروهای انتظامی و امنیتی نیز به شهادت میرسند.
بلافاصله پس از شروع تیراندازیها، همان گروه ازپیشآماده، به بسیاری از اماکن عمومی و حتی محلهای خصوصی و مکانهای کسبوکار مردم حمله میکنند.
مراکز دولتی بسیاری از جمله فرمانداری و... مورد حمله قرار میگیرد و با خرابیهایی مواجه میشود.
در همین حین، همین عده، چند بانک و نیز پاساژ خرید را به آتش میکشند که موجب شکلگیری انزجار مردمی از آنان میشود.
سردار حمیدرضا هاشمی با نام مستعار سیدعلی موسوی، معاون اطلاعات سپاه سیستان و بلوچستان که در صحنه حضور داشته است با مشاهده آتشسوزی در یک درمانگاه و در شرایطی که چند زن و کودک داخل این درمانگاه در محاصره آتش درخواست کمک میکردند، تلاش میکند که برای بیرون آوردن آنان وارد درمانگاه شود، اما در همین اثنا، یکی از همان عوامل تروریستی که او را زیر نظر داشته است، با اسلحه تکتیراندازی او را هدف قرار میدهد.
در این حمله ناجوانمردانه، یک تیر به قلب و تیر دیگری به گلوی ایشان اصابت میکند. سردار حمیدرضا هاشمی به بیمارستان منتقل میشود اما بهدلیل شدت جراحات، همان شب به شهادت میرسد.
آنچنان که پیشتر نیز اعلام کرد، با تلاش نیروهای امنیتی، عامل شهادت شهید هاشمی نیز به هلاکت میرسد.
با مشخص بودن صحنه، همان روز آقای مولوی عبدالحمید در گفتگویی با تلویزیون خواستار پایان یافتن این وضعیت میشود. او از مردم میخواهد که آرامش خود را حفظ کنند و هیچ تحریکی را از ناحیه دیگران نپذیرند. عبدالحمید تأکید میکند که مردم به شایعات توجه نکنند. او میگوید: دشمن از شرایط بحرانی سوءاستفاده میکند لذا مراقب باشید که به دشمنان قسمخورده این فرصت داده نشود که منطقه را متشنج کنند و برادرکشی راه بیندازند.
گروهک تروریستی جیشالعدل که یکی از پشتصحنههای اصلی ماجراست بلافاصله بعد از ماجرا، پیامی در این زمینه صادر و نیروهای نظامی و امنیتی را به برخورد شدیدتر تهدید میکند.
در همین حین، اخباری نیز به گوش میرسد که مولوی عبدالحمید با پیامهای فشارآمیز سنگینی از ناحیه برخی گروهها مواجه میشود، حتی در این حین شایعهای در شهر پراکنده میشود که پسر عبدالحمید نیز کشته شده است! این شایعه البته فوراً در ایران اکونومیست و برخی دیگر از رسانهها تکذیب شد.
موضعگیری اولیه عبدالحمید با بیانیهای که روز گذشته صادر کرد تفاوتهایی دارد و اگرچه موضعگیری اولیه او درست و بهنفع آرامش فضا بود، اما موضعگیری بعدی او فایدهای در این راستا ندارد.
+
منبع: خبرگزاری تسنیممنبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: مولوی عبدالحمید
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۱۲۵۳۸۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجراهای نوه آیتالله مدرس، معلم انشاء احمد مسجدجامعی
به گزارش مبلغ، خلاصه ای از یادداشت احمد مسجدجامعی درباره نوه آیت الله مدرس را در زیر می خوانید:
« در سالهایی که محصل مدرسۀ علوی بودم، آقای علی مدرسی، نوۀ دختری مرحوم آیتالله سید حسن مدرس، نمایندۀ علمای نجف در مجلس شورای ملی و بعدها نمایندۀ مردم اصفهان و تهران در همان مجلس، معلم انشای ما بود.
صورت و قامت بلند او با تصاویر جدش شباهت داشت و در رفتار او تفاوتی آشکار با دیگر آموزگاران دیده میشد. به روال آن سالها، بیشتر معلمان با کت و شلوار و کراوات و صورت اصلاحشده سر کلاس حاضر میشدند. دفتر معلمان در کنار اتاق مدیریت بود.
اتاق مشدی محمد، خدمتگزار مدرسه نیز در گوشۀ حیاط قرار داشت که هم برای معلمان چای میبرد و هم غذای دانشآموزان را گرم میکرد. در زنگ تفریح، آقای مدرسی کنار پنجرۀ بستۀ آن اتاق و روبهروی پرچم برافراشتۀ ایران میایستاد و ازآنجاکه قدی بلند داشت، پای چپش را تا میکرد و کف کفشش را به دیوار پشت سر تکیه میداد.
دیگر معلمانی که در حیاط کنار او میایستادند، آقایان فیض دبیر علوم اجتماعی، حاجفرج (سروش امروزی) داروساز و معلم شیمی و مهندس مجمریان دبیر جبر و مثلثات بودند. آقای مدرسی در مدرسه و هنرستان بزرگ صادق اسبق، رضاشاه سابق و امام جعفر صادق(ع) کنونی، روبهروی ایستگاه قدیم ماشین دودی در خیابان «گار ماشین» دیروز و ری امروز با آن بنای رفیع و زیبای قاجاری که خوشبختانه تخریب نشدهاست؛ نیز تدریس میکرد؛ البته نه انشا، بلکه علوم فنی و مهندسی و من یکبار، به محوطۀ هفتهکتاری آنجا که با صدها درخت چنار تناور و بناهای کارگاهی و کلاسها و تالارهای و زمینهای متعدد ورزشی و غیرورزشی به دست مهندسان اتریشی ساخته شده بود، رفتم و در تهرانگردی سالهای اخیر دوباره ازآنجا دیدار داشتم….
آقای مدرسی در سالهای مدرسه، کتابهایی هم برای مطالعه به ما میداد؛ ازجمله «بازیگران عصر طلایی» ابراهیم خواجهنوری که آن وقتها در بازار نبود و خودش هم دربارۀ مرحوم مدرس کتابی مفصل نوشته بود با عنوان «قهرمان ملی ایران». آقای مدرسی میگفت که جدش طبعی لطیف داشت.»
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901611